فیک"نیویوک" ۱ {فصل۴توکی باشی}
|ما اهل معامله ایم اما در ازای حیات چه چیزی بدست میاوریم؟
بهشت و جهنم که برای دین داران است!
تکلیف من و تو چیست؟|
•
•
•
توجه !
اشکالی مثل|€£¥| برای سیاهی لشکر هستند!
▪︎
ساعت 4و5 دقیقهی بعدازظهر
|کرهی جنوبی/سئول|
¥ولی رئیس اگه این دفعه گیر بیافتیم کار هممون تمومه! ریسک این کار خیلی بالاس
رئیس[ پک زدن به سیگار]
کره پر شده از جرم و کثافت که حتی پلیس از نصفشم خبر نداره ...
رئیس[انداختن سیگار ، له کردنش با نوک پا]
اینجا شده عین یه شهر پر از دوده که کسی از منبع کثیفی خبر نداره ... اما با آدمای مریضش میشه فهمید پشت پرده چه خبره !
رئیس[لبخند زدن]
ماهم یکی از آدمای پشت پردهایم ، فقط بازیکنا از بازی خبردار میشن .
¥[ورق زدن]
اما این دویست کیلوعه رئیس ! توی این بیست سال هیچ وقت همچین کار بزرگی نکردیم !
رئیس[شونه بالا انداختن]
میگی چیکار کنم؟ صد و پنجاه کیلو ماریجوانا رو بریزم تو دریا چونکه چهارتا کشتی دیگه تاخیر خوردن و هر کشتی فقط پنجاه کیلو میتونه ببره؟
رئیس[زیر چشمی نگاه کردن]
من پولمو از تو جوب پیدا نکردم!
¥*بحث با این عاقبت نداره ، بعد تحویل دادن بار استعفا میدن!*
بله رئیس!
¥[تعظیم کردن]
¥تق تق تق تق*صدای پا*[دور شدن]
رئیس[کش و قوس دادن]
یعنی زیاده روی کردم؟
رئیس[خمیازه کشیدن]
تهش مرگه دیگه!
وو وو وو*ویبرهی تلفن*
رئیس[برداشتن]
الو؟
《الو رئیس؟ منم شومین》
دوباره چه گندی زدی؟
《قربان ریدمانا که زیاده ولی یه خبر دارم که اگه خوشحالتون کرد باید مژدگونیمو بدین!》
رئیس[شل کردن کراوات]
بگو ، ولی شانست خیلی کمه
《قربان توی این اوضاع قمر در عقربی که ما هر کیو میخوای بکشیم پلیسا بهمون بیلاخ نشون میدن...》
هی هی ... نمیخواد انقد بهم یاد آوری کنی که بهترین قاتلمو از دست دادم و یه مشت احمقو استخدام کردم ...
《قربان تهیونگ زنگ زده بود ! گفتش رز سفید بخاطر شکی که بهش وارد شده جونگ کوک رو به یاد نمیاره و میخواد برگرده سر کارش !》
رئیس[از جا پریدن]
چیشده؟ رز سفید میخواد برگرده؟
《آره قربان! بختمون باز شد》
باشه باشه قطع میکنم
《رئیس رئیس! مژدگونی من چی؟》
خیلی خب عوضی بهت میدم
*بیب*
*اصلا دوست ندارم بهش اعتراف کنم ... ولی واقعا بهش نیاز دارم*
•
•
•
계속...
بهشت و جهنم که برای دین داران است!
تکلیف من و تو چیست؟|
•
•
•
توجه !
اشکالی مثل|€£¥| برای سیاهی لشکر هستند!
▪︎
ساعت 4و5 دقیقهی بعدازظهر
|کرهی جنوبی/سئول|
¥ولی رئیس اگه این دفعه گیر بیافتیم کار هممون تمومه! ریسک این کار خیلی بالاس
رئیس[ پک زدن به سیگار]
کره پر شده از جرم و کثافت که حتی پلیس از نصفشم خبر نداره ...
رئیس[انداختن سیگار ، له کردنش با نوک پا]
اینجا شده عین یه شهر پر از دوده که کسی از منبع کثیفی خبر نداره ... اما با آدمای مریضش میشه فهمید پشت پرده چه خبره !
رئیس[لبخند زدن]
ماهم یکی از آدمای پشت پردهایم ، فقط بازیکنا از بازی خبردار میشن .
¥[ورق زدن]
اما این دویست کیلوعه رئیس ! توی این بیست سال هیچ وقت همچین کار بزرگی نکردیم !
رئیس[شونه بالا انداختن]
میگی چیکار کنم؟ صد و پنجاه کیلو ماریجوانا رو بریزم تو دریا چونکه چهارتا کشتی دیگه تاخیر خوردن و هر کشتی فقط پنجاه کیلو میتونه ببره؟
رئیس[زیر چشمی نگاه کردن]
من پولمو از تو جوب پیدا نکردم!
¥*بحث با این عاقبت نداره ، بعد تحویل دادن بار استعفا میدن!*
بله رئیس!
¥[تعظیم کردن]
¥تق تق تق تق*صدای پا*[دور شدن]
رئیس[کش و قوس دادن]
یعنی زیاده روی کردم؟
رئیس[خمیازه کشیدن]
تهش مرگه دیگه!
وو وو وو*ویبرهی تلفن*
رئیس[برداشتن]
الو؟
《الو رئیس؟ منم شومین》
دوباره چه گندی زدی؟
《قربان ریدمانا که زیاده ولی یه خبر دارم که اگه خوشحالتون کرد باید مژدگونیمو بدین!》
رئیس[شل کردن کراوات]
بگو ، ولی شانست خیلی کمه
《قربان توی این اوضاع قمر در عقربی که ما هر کیو میخوای بکشیم پلیسا بهمون بیلاخ نشون میدن...》
هی هی ... نمیخواد انقد بهم یاد آوری کنی که بهترین قاتلمو از دست دادم و یه مشت احمقو استخدام کردم ...
《قربان تهیونگ زنگ زده بود ! گفتش رز سفید بخاطر شکی که بهش وارد شده جونگ کوک رو به یاد نمیاره و میخواد برگرده سر کارش !》
رئیس[از جا پریدن]
چیشده؟ رز سفید میخواد برگرده؟
《آره قربان! بختمون باز شد》
باشه باشه قطع میکنم
《رئیس رئیس! مژدگونی من چی؟》
خیلی خب عوضی بهت میدم
*بیب*
*اصلا دوست ندارم بهش اعتراف کنم ... ولی واقعا بهش نیاز دارم*
•
•
•
계속...
۱۲.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.